توجه :- در بخش دوم اشاره مختصر به منهج خوارج نموده بودیم که در آن بیان بعضی موارد منهج خوارج بیان شده بود حالا در این بحث (منشأ غلط نزد خوارج) من جمله آن ابحاث طلائی را به رشته تحریر خواهیم آورد.
خلاصه آنچه که قید قلم خواهد گردید:
شیخ الاسلام ( رحمه الله ) عوامل نشأت بدعت خوارج را که شیطان این اعمال را برای آنان تزئین نموده تا این حد که به شدت و با سلاح از این اصول خود ساخته دفاع می نمایند تمام آنرا در مباحث مختلف بیان نموده که ما مختصراً آنرا با عناوین ذیل چنین بیان می داردیم .
ورع وتقوی فاسد که نتیجه علم اندک است.
تلازم میان خطاء و گناه.
فهم ناصواب،اشتباه و غلط درفهم نصوص.
فهم غلط در وسائل و مقاصد.
اشتباه در دلیل و مدلول.
€€ : از همین رو خوارج و سائر گروهای مبتدع نصوص شرعی را به اساس و نظریات خود خلاف منهج وسطیت جمهور اهل السنت والجماعة تأویل می نمایند گاهی برای معتقدات خود به آیاتی از قرآن کریم استناد می ورزند که هیچ دلالتی بر منهج آنان در آن نیست.
لهذا شیخ الاسلام ( رحمه الله ) در کتاب گرانبهای خود ((مجموع الفتاوی )) ابحاث متذکره را به وجه احسن بیان نموده که خلاصه آنرا ما در این مقاله به رشته تحریر در می آوریم.
منشأ غلط نزد خوارج :
ابن تیمیه (رحمه الله) عوامل نشأت بدعت خوارج را بیان میکند که چگونه شیطان، این بدعت ها و اعمال را برای آنان تزئین کرده تا این حد که به شدت و باسلاح از این اصول دفاع میکنند و سپس راه های علاج آن را نیز بیان می فرماید.
میتوان اشاره وار اسبابی که شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) آنها را بیان داشته و منشأ غلط نزد آنان به شمار می آید را
اینگونه بیان کرد:
: – 1 ورع و تقوای فاسد و ناقص که نتیجه علم اندک است.
بسیاری از مردم از اموری معیّن خود داری میکنند اما در مقابل؛ اموری که بر آنان واجب شده است را رها کرده اند.
به عنوان نمونه : بعضی افراد کارهایی انجام میدهد که جزو اموری مشتبه است که از جنس ظن و وهمِ کاذب می باشد. و در عین حال این را جزو ورع و تقوا میدانند. حال آنکه چنین چیزی تنها نشأت گرفته از علم وفهم ناقص است.
خوارج نیز ظلم و معاصی را بیش از حد عظیم دانسته و در مقابل؛ آنچه از اطاعت رسول ) صلى الله عليه وسلم ( و تحکیم سنتش در مسائل اسماء و احکام که بر آنها واجب بوده را ترک میکردند. رحم و شفقتی که می بایست بر خلق می داشتند را ترک نموده و در بدعت مغلظه خود گرفتار شدند.
به همین دلیل؛ پیامبر( صلى الله عليه وسلم( منهج آنان را مذمت کرده و امر به قتالشان داده است.
در این مورد شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) می فرماید:- وَهَذَا الْوَرَعُ قَدْ يُوقِعُ صَاحِبَهُ فِي الْبِدَعِ الْكِبَارِ ؛ فَإِنَّ وَرَعَ الْخَوَارِجِ وَالرَّوَافِضِ وَالْمُعْتَزِلَةِ وَنَحْوِهِمْ مِنْ هَذَا الْجِنْسِ تَوَرَّعُوا عَنْ الظُّلْمِ وَعَنْ مَا اعْتَقَدُوهُ ظُلْمًا مِنْ مُخَالَطَةِ الظَّلَمَةِ فِي زَعْمِهِمْ حَتَّى تَرَكُوا الْوَاجِبَاتِ الْكِبَارَ مِنْ الْجُمُعَة وَالْجَمَاعَةِ ؛ وَالْحَجِّ وَالْجِهَادِ ؛ وَنَصِيحَةِ الْمُسْلِمِينَ وَالرَّحْمَةِ لَهُمْ وَأَهْلُ هَذَا الْوَرَعِ مِمَّنْ أَنْكَرَ عَلَيْهِمْ الْأَئِمَّةُ كَالْأَئِمَّةِ الْأَرْبَعَةِ وَصَارَ حَالُهُمْ يُذْكَرُ فِي اعْتِقَادِ أَهْلِ السُّنَّةِ وَالْجَمَاعَةِ. [ مجموع الفتاوی ج02ص۱۴۰].
ترجمه: چنین ورع و تقوایی؛ صاحبش را در بدعتهای بزرگی خواهد افکند. تقوای خوارج،روافض، معتزله و امثال آنان نیز از این نوع بود. از ظلم و آنچه خودشان آن را ظلم می پنداشتند مانند اختلاط با اهل ظلم دوری میکردند تا اینکه بسیاری از واجبات مانند جمعه و جماعت، حج، جهاد، نصیحت مسلمین و رحم به آنها را ترک نمودند.ائمه مسلمین مانند ائمه اربعه ؛ بر صاحبانِ این نوع از تقوا، انکار کرده اند و کارشان را ناپسند دانسته اند که ذکر احوالشان در اعتقاد اهل سنت و جماعت )برای تحذیر از آنان ( بیان شده است.
ایشان سپس به بیان این نوع از تقوا می پردازد و می فرماید تقوا زمانی صحیح است که همراه با علم، فقه و حلم باشد.
چنانکه می فرماید:- وَلِهَذَا يَحْتَاجُ الْمُتَدَيِّنُ الْمُتَوَرِّعُ إلَى عِلْمٍ كَثِيرٍ بِالْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ وَالْفِقْهِ فِي الدِّينِ وَإِلَّا فَقَدَ يُفْسِدُ تَوَرُّعُهُ الْفَاسِدَ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُهُ كَمَا فَعَلَهُ الْكُفَّارُ وَأَهْلُ الْبِدَعِ مِنْ الْخَوَارِجِ.[ مجموع الفتاوی ج20ص۱۴۱/۱۴۲].
ترجمه: صاحب ورع و تقوا؛ محتاج به علمی زیاد به کتاب و سنت و فقه دین است در غیراین صورت؛ چنین ورع فاسدی بیش از آنکه نتیجه اصلاحی داشته باشد؛ به فسادمنتهی می شود مانند فعل کفار و اهل بدعت از خوارج.
تقوایی صحیح آنست که صاحبش را از محرمّات الهی دور کند و او را به فعل واجبات سوق دهد.
همچنین؛ صاحب آن باید موافق با سنت پیامبر) صلى الله عليه وسلم ( بوده و در دایره خوف و رجاء قرار گیرد تا مبادا منحرف شود.
شیخ الإسلام می فرماید :- أَنَّ الوعيدية مِنْ الْخَوَارِجِ وَغَيْرِهِمْ فِيمَا يُعَظِّمُونَهُ مِنْ أَمْرِ الْمَعَاصِي وَالنَّهْيِ عَنْهَا وَاتِّبَاعِ الْقُرْآنِ وَتَعْظِيمِهِ أَحْسَنُوا لَكِنْ إنَّمَا أُتُوا مِنْ جِهَةِ عَدَمِ اتِّبَاعِهِمْ لِلسُّنَّةِ وَإِيمَانِهِمْ بِمَا دَلَّتْ عَلَيْهِ مِنْ الرَّحْمَةِ لِلْمُؤْمِنِ وَإِنْ كَانَ ذَا كَبِيرَةٍ.[ مجموع الفتاوی ج2۰ص۱۱۰/۱۱۱].
ترجمه : وعیدیه از خوارج و غیر آنها در اینکه معاصی را بزرگ می پندارند و از آنها نهی میکنند، متّبع قرآن اند و آن را گرامی می دارند؛ امر بسیار نیکویی است اما از جهت عدم اتّباع سنت و ایمانشان به آنچه که سنت به آن دلالت دارد از آن تبعیت نمی کنند مانند رحمت و شفقت نسبت به مؤمنین هرچند که صاحب گناه کبیره هم باشند.
: – 2 تلازم میان خطا و گناه.
پُر واضح است که اولین اختلافی که در امت روی داد؛ به سبب حکم دادن در مورد شخص فاسق بود.
خوارج گفتند:
چنین کسی کافر است و وعید را در حق او ثابت کردند.
بدین معنا که: فاسقینِ منسوب به اسلام را در آتش جهنم جاودانه می دیدیدند و شفاعت را در حق آنها ثابت ندانسته و معتقد بودند هیچ نفعی به حالش ندارد . آنان در فهم وعید های قرآن دچار اشتباه شده بودند و گناهان را از موجبات وعیدی میدیدند که از صاحبش هیچ وقت جدا نمی شود و لازمه حال اوست.
شیخ الاسلام ابن تیمیه )رحمه الله) در این مورد می فرماید:- وَأَهْلُ الضَّلَالِ يَجْعَلُونَ الْخَطَأَ وَالْإِثْمَ مُتَلَازِمَيْنِ : فَتَارَةً يَغْلُونَ فِيهِمْ ؛ وَيَقُولُونَ : إنَّهُمْ مَعْصُومُونَ . وَتَارَةً يَجْفُونَ عَنْهُمْ ؛ وَيَقُولُونَ : إنَّهُمْ بَاغُونَ بِالْخَطَأِ وَأَهْلُ الْعِلْمِ وَالْإِيمَانِ لَا يُعْصَمُونَ ، وَلَا يؤثمون.وَمِنْ هَذَا الْبَابِ تُولَدُ كَثِيرٌ مِنْ فِرَقِ أَهْلِ الْبِدَعِ وَالضَّلَالِ.فَطَائِفَةٌ سَبَّتْ السَّلَفَ وَلَعَنَتْهُمْ ؛ لِاعْتِقَادِهِمْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ذُنُوبًا،وَأَنَّ مَنْ فَعَلَهَا يَسْتَحِقُّ اللَّعْنَةَ ؛ بَلْ قَدْ يُفَسِّقُونَهُمْ ؛ أَوْ يُكَفِّرُونَهُمْ ، كَمَا فَعَلَتْ الْخَوَارِجُ الَّذِينَ كَفَّرُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ،وَعُثْمَانَ بْنَ عفان،وَمَنْ تَوَلَّاهُمَا وَلَعَنُوهُمْ،وَسَبُّوهُمْ،وَاسْتَحَلُّوا قِتَالَهُمْ. [مجموع الفتاوی ج35ص۷۰].
ترجمه: گمراهان خطا و گناه را لازمه هم می دانند. گاهی در مورد آنان غلو می کنند و می گویند آنان معصوم اند و گاهی بر آنها جفا کرده و می گویند: به سبب خطا اهل بغی و گناه کارند. اما اهل علم و ایمان نه آنان را معصوم دانسته و نه گناه کار. از همین وجه نظر؛ بسیاری از اهل بدعت و گمراهی پدیدار شدند. گروهی سلف را دشنام ولعنت میکردند با این اعتقاد که آنان مرتکب گناه شده اند و هر کس مرتکب آنها شود مستحق لعن و نفرین است و یا اینکه آنان را تفسیق و تکفیر میکردند همانگونه که خوارج حضرت علی بن ابی طالب و حضرت عثمان(رضی الله عنهما) و هر آنکس که با آنان بود (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) را دشنام دادند و حتی لعن و تکفیر نموده و قتال با آنان را حلال دانستند.
: -3 اشتباه و غلط در فهم نصوص.
فهم ناصواب و غیر صحیح از نصوصِ وعید و نصوص امر به معروف و نهی از منکر پدیدار گشت که سبب تکفیر ناحق مسلمانان و خروج علیه ائمه و قتال با آنان شد.
شیخ الإسلام می فرماید :- والخوارج الذين تأولوا آيات من القرآن وكفروا من خالفهم فيها أحسن حالا من هؤلاء فإن أولئك علقو الكفر بالكتاب والسنة لكن غلطوا في فهم النصوص وهؤلاء علقوا الكفر بكلام ما أنزل الله به من سلطان. [ درء تعارض العقل و النقل ج۱ص۲۴۳].
ترجمه: خوارج آیات قرآن را تأویل میکردند و هر کس که در این امر مخالفشان بود را تکفیر میکردند؛ با این حال از این
افراد )جهمیه و معتزله( بهتر بودند. خوارج کفر رابه کتاب و سنت معلق میکردند اما در فهم نصوص دچار غلط و اشتباه
می شدند اما جهمیه کفر را به چیزی معلق میکردند که هیچ دلیلی بر آن از طرف الله( عزوجل) نازل نشده بود.
: -4 فهم غلط در وسائل و مقاصد.
امر به معروف و نهی از منکر مقصدی شرعی است که دارای ضوابط، حدود و وسائلی است. خوارج نیز به سبب اعراضشان از سنت نبوی، معروف را منکر و منکر را معروف میدانستند بلکه نسبت به وسائل امر به معروف و نهی از منکر و آنچه در مورد این امرِ مهم کارساز است، جهل داشتند. در نتیجه؛ خطای آنان در وسیله و مقصود بود.
شیخ الإسلام ابن تیمیه ( رحمه الله) در مورد غلط و اشتباهات مردم در امر به معروف و نهی از منکر می فرماید :- وَالْفَرِيقُ الثَّانِي : مَنْ يُرِيدُ أَنْ يَأْمُرَ وَيَنْهَى إمَّا بِلِسَانِهِ وَإِمَّا بِيَدِهِ مُطْلَقًا ؛ مِنْ غَيْرِ فِقْهٍ وَحِلْمٍ وَصَبْرٍ وَنَظَرٍ فِيمَا يَصْلُحُ مِنْ ذَلِكَ وَمَا لَا يَصْلُحُ وَمَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَمَا لَا يَقْدِرُ… فَيَأْتِي بِالْأَمْرِ وَالنَّهْيِ مُعْتَقِدًا أَنَّهُ مُطِيعٌ فِي ذَلِكَ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَهُوَ مُعْتَدٍ فِي حُدُودِهِ كَمَا انْتَصَبَ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْبِدَعِ وَالْأَهْوَاءِ ؛ كَالْخَوَارِجِ وَالْمُعْتَزِلَةِ وَالرَّافِضَةِ ؛ وَغَيْرِهِمْ مِمَّنْ غَلِطَ فِيمَا أَتَاهُ مِنْ الْأَمْرِ وَالنَّهْيِ وَالْجِهَادِ عَلَى ذَلِكَ وَكَانَ فَسَادُهُ أَعْظَمَ مِنْ صَلَاحِهِ ؛ وَلِهَذَا أَمَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالصَّبْرِ عَلَى جَوْرِ الْأَئِمَّةِ ؛ وَنَهَى عَنْ قِتَالِهِمْ مَا أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَقَالَ : أَدُّوا إلَيْهِمْ حُقُوقَهُمْ وَسَلُوا اللَّهَ حُقُوقَكُمْ. [مجموع الفتاوی ج28ص۱۲۸].
ترجمه: گروه دوم: کسی که میخواهد امر)به معروف( و نهی)از منکر( کند حال یا با دست و یا با زبان، در حالی که عاری از فهم، شکیبایی و صبر است و به چیزی که در این راه به صلاح است و یا آنچه به صلاح نیست نظر نمی افکند و همچنین؛ به توانایی خود توجهی ندارد، سپس با این دید که مطیع الله(عزوجل) و رسول (صلی الله علیه وسلم) است شروع به امر و نهی می کند در حالی که از حدود آن فراتر رفته است. مانند بسیاری از اهل بدعت و اهواء امثال خوارج، معتزله، رافضه و غیر آنان که در مورد امر و نهی و جهاد، در غلط واشتباه افتادند. بنابر این؛ فساد چنین کسی بسیار بیشتر از اصلاحش است به همین دلیل؛ پیامبر( صلى الله عليه وسلم) در برابر جَور و ظلم حاکمان امر به صبر نموده و از قتال با آنان مادامی که اهل اقامه نماز اند؛ نهی فرموده است و بیان داشته: حقوق آنان را ادا کنید و از الله متعال حق و حقوق تان را بخواهید.
:-5 اشتباه در دلیل و مدلول.
خوارج آیات و الفاظ قرآن را بر معتقدات خود حمل میکنند بدین معنا که برای معتقدات خود به دنبال دلیل هستند نه اینکه از نصوص، اعتقادات را ثابت کنند!
اما در این رأی و نظرات هیچ سلفی ندارند . نه از صحابه کرام و تابعین و نه از ائمه مسلمانان(رضوان الله تعالی علیهم اجمعین).
آنان در این مسیر دو راه دارند :
(۱) : یا آنچیزی که قرآن بر آن دلالت دارد را نفی کنند .
(۲) : و یا آیات را به غیر محل خود حمل کنند که دلالتی بر آنها ندارد!
در نتیجه؛ آنچه آنان به آن معتقدند معانی باطلی خواهد بود.
در تقریر روش و منهج استدلال آنان شیخ الإسلام ابن تیمیه(رحمه الله) می فرماید :- فَاَلَّذِينَ أَخْطَئُوا فِي الدَّلِيلِ وَالْمَدْلُولِ – مِثْلُ طَوَائِفَ مِنْ أَهْلِ الْبِدَعِ – اعْتَقَدُوا مَذْهَبًا يُخَالِفُ الْحَقَّ الَّذِي عَلَيْهِ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ الَّذِينَ لَا يَجْتَمِعُونَ عَلَى ضَلَالَةٍ كَسَلَفِ الْأُمَّةِ وَأَئِمَّتِهَا وَعَمَدُوا إلَى الْقُرْآنِ فَتَأَوَّلُوهُ عَلَى آرَائِهِمْ . تَارَةً يَسْتَدِلُّونَ بِآيَاتِ عَلَى مَذْهَبِهِمْ وَلَا دَلَالَةَ فِيهَا وَتَارَةً يَتَأَوَّلُونَ مَا يُخَالِفُ مَذْهَبَهُمْ بِمَا يُحَرِّفُونَ بِهِ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَمِنْ هَؤُلَاءِ فِرَقُ الْخَوَارِجِ وَالرَّوَافِضِ وَالْجَهْمِيَّة وَالْمُعْتَزِلَةِ وَالْقَدَرِيَّةِ وَالْمُرْجِئَةِ وَغَيْرِهِمْ .
[مجموع الفتاوی ج13ص۳۵۶/۳۵۷].
ترجمه: کسانی که در دلیل و مدلول دچار خطا و اشتباه شده اند مانند گروه هایی از اهل –بدعت معتقد به منهجی هستند که مخالف با طریقه حقی است که امت وسط بر آنند. -همان کسانی که بر گمراهی جمع نخواهند شد مانند سلف این امت و ائمه آنها (رضی الله تعالی عنهم).
آنان) اهل بدعت) آیات قرآن را بر اساس آراء و نظرات خود تأویل می کنند. گاهی برای معتقدات مذهب خود به آیاتی از قرآن استناد می کنند که دلالتی )بر منهج آنان ( درآنها نیست و گاهی آیاتی که مخالف مذهبشان است را تأویل میکنند و بدین گونه کلام را از جایگاه اصلی خود تحریف میکنند. از جمله این گروه ها؛ فرقه های خوارج، روافض، جهمیه، معتزله، قدریه، مرجئه و غیره هستند.
ادامه دارد…