بخش چهارم
در بخش ((سوم)) اشاره مختصر به منهج خوارج ((منشأ غلط نزد خوارج)) و آنچه که متلازم این منشأ غلط به بار می آورد نموده بودیم که بعضی موارد منهج خوارج در آن بیان شده بود حالا در این بحث حصه باقی مانده و پایانی آن بحث طلائی را به رشته تحریر خواهیم آورد.
خلاصه آنچه که نکته وار به رشته تحریر خواهیم آورد:
لوازم بدعت خوارج :ضرر بدعت خوارج تنها در دایره عقائد نظری منحصر نمی شود بلکه این ضرر و خطر در واقع عملی را نیز پدیدار می شود که هرنوع تلاش بخاطر این اصول فرسوده و خلاف اساس اسلام تاخت تاز می نمایند خلاصه تمام این کار کردهای خوارج را ما در عنواین ذیل تحت بحث خواهیم قرار داد.
1. خروج علیه ائمۀ و ولی امر باسلاح.
2. بغض وکینه نسبت به مسلمانان و تکفیر ولعن وذم آنها……….
3. دیار مسلمین (مسلمانان) را دیا کفر وحرب می دانند وبلاد خود را دریار هجرت.
4. فائده.
5. مخالفین خود را تکفیر کرده ومردم را بر بدعتهای خود ملزم می کنند.
خوارج برای پیش برد بدعتها و اهدافشان بر اقوال و افکاری ترکیز دارند که میتوان آنان را با صفات زیر شناخت:
ــ التزام به اسم های غیر مذهب سلف.
ــ فائده.
ــ دشنام کردن و اظهار خطاهای کسانیکه منتسب به سلف هستند.
ــ اهل حدیث (محدثین کرام) نزد خوارج اشخاص مذموم بوده و آنها را شدید ترین دشمنان خود می بینند.
ــ عناصر خروج.
ــ سخن پایانی.
همین نکات اساسی است که خوارج درمقابل مسلمانان بایستاده و مسلمانان را مودر تهاجمات خود قرارد میدهند
و ایشان را تکفیر نموده و بر علیه ائمۀ مسلمانان خروج می کنند. ( خذلهم الله تعالی ).
• لوازم بدعت مرحله شروع :
ضرر بدعت خوارج تنها در دایره عقاید نظری منحصر نمی شود بلکه این ضرر وخطر، در واقعِ عملی نیز پدیدار
می شود. میتوان به صورت اجمالی؛ لوازم بدعت خوارج را به صورت زیر نام برد:
۱) خروج علیه ائمه و ولی امر با سلاح :
این لازم از خطرناک ترین مسائلی است که از این فکر نشأت می گیرد، چرا که سبب فساد دین و دنیا خواهد شد.
شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) می فرماید:- وَكِلَا الطَّائِفَتَيْنِ تَطْعَنُ بَلْ تُكَفِّرُ وُلَاةَ الْمُسْلِمِينَ وَجُمْهُورُ الْخَوَارِجِ يُكَفِّرُونَ عُثْمَانَ وَعَلِيًّا وَمَنْ تَوَلَّاهُمَا وَالرَّافِضَةُ يَلْعَنُونَ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَمَنْ تَوَلَّاهُمْ وَلَكِنَّ الْفَسَادَ الظَّاهِرَ كَانَ فِي الْخَوَارِجِ : مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ وَأَخْذِ الْأَمْوَالِ وَالْخُرُوجِ بِالسَّيْفِ ؛ فَلِهَذَا جَاءَتْ الْأَحَادِيثُ الصَّحِيحَةُ بِقِتَالِهِمْ وَالْأَحَادِيثُ فِي ذَمِّهِمْ وَالْأَمْرِ بِقِتَالِهِمْ كَثِيرَةٌ جِدًّا وَهِيَ مُتَوَاتِرَةٌ عِنْدَ أَهْلِ الْحَدِيثِ مِثْلَ أَحَادِيثِ الرُّؤْيَةِ وَعَذَابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ وَأَحَادِيثِ الشَّفَاعَةِ وَالْحَوْضِ. [ مجموع الفتاوی ج13ص۳۵]
ترجمه: هر دو طائفه(رافضه و خوارج) والیان امور مسلمانان را طعنه زده و بلکه تکفیر میکنند و جمهور خوارج، حضرت عثمان و علی(رضی الله عنهما) و هر آن کس که با این دو باشد را تکفیر میکنند . رافضه نیزحضرت ابوبکر و عمر و عثمان(رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) و هر کس همراه آنان باشد را لعن و نفرین می کنند!
اما فسادِ آشکاریکه در خوارج است مانند : خون ریزی، اخذ اموال، و خروج با سلاح.
به همین دلایل؛ احادیث صحیحی در مورد قتال آنان وارد شده است. احادیث در موردقتال با آنان و در مذمتشان بسیار زیاد و نزد اهل حدیث (محدثین) جزو متواترات می باشند. همانند احادیث رؤیت الله (عزوجل) در بهشت، عذاب قبر و سوال و جواب آن و احادیث شفاعت و حوض.
2 ) بغض و کینه نسبت به مسلمانان و تکفیر و لعن و ذم آنها و همچنین؛ حلال دانستن خون و مالشان :
شیخ الإسلام(رحمه الله) بعد از ذکر این دو اصل خطرناکِ خوارج می فرماید :- فَيَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَحْذَرَ مِنْ هَذَيْنِ الْأَصْلَيْنِ الْخَبِيثَيْنِ وَمَا يَتَوَلَّدُ عَنْهُمَا مِنْ بغضِ الْمُسْلِمِينَ وَذَمِّهِمْ وَلَعْنِهِمْ وَاسْتِحْلَالِ دِمَائِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ . [مجموع الفتاوی ج1۹ص۷۴].
ترجمه: باید مسلمان از این دو اصل ناپسند و زشت و هر آنچه از آنها پدیدار می شود مانند: بغض نسبت به مسلمانان، مذمت و لعن کردنشان و حلال دانستن خون و مالهایشان جداً خود داری کند.
3 ) دیار مسلمین را دیار کفر و حرب می دانند و بلاد خود را دیار هجرت:
این تقسیم بندی نتیجه بدعت آنان است، تا کار به آنجا رسید که خون و مال مسلمانان را حلال دانستند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه(رحمه الله) در این مورد می فرماید:- الْفَرْقُ الثَّانِي فِي الْخَوَارِجِ وَأَهْلِ الْبِدَعِ : أَنَّهُمْ يُكَفِّرُونَ بِالذُّنُوبِ وَالسَّيِّئَاتِ . وَيَتَرَتَّبُ عَلَى تَكْفِيرِهِمْ بِالذُّنُوبِ اسْتِحْلَالُ دِمَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَأَمْوَالِهِمْ وَأَنَّ دَارَ الْإِسْلَامِ دَارُ حَرْبٍ وَدَارَهُمْ هِيَ دَارُ الْإِيمَانِ».[ مجموع الفتاوی ج۹ص317].
ترجمه : تفاوت دوم در خوارج و اهل بدعت این است که آنان به مجرد معصیت و گناه شخص را تکفیر میکنند و بر این تکفیر مسائلی مانند حلال دانستن خون و مال مسلمین مترتب می شود و اینکه دیار اسلام به دیار حرب و دار خود به دار ایمان تبدیل می کنند.
فائده: خوارج بعضاً به دیار کفار هجرت کرده و آنجا اقامت گزیده اند که این کار دو علت داشته است:
اول: عدم صبر و تحمل در برابر جَور و ظلم حکام [ مجموع الفتاوی ج۲۸ص۱۲۸].
دوم: بلاد کفار را بسیار برتر و بهتر از بلاد اسلام می دیدیدند.
شیخ الإسلام (رحمه الله) می فرماید:- وَيُكَفِّرُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ وَيَسْتَحِلُّونَ مِنْهُ لِارْتِدَادِهِ عِنْدَهُمْ مَا لَا يَسْتَحِلُّونَهُ مِنْ الْكَافِرِ الْأَصْلِيِّ كَمَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِيهِمْ } يَقْتُلُونَ أَهْلَ الْإِسْلَامِ وَيَدَعُونَ أَهْلَ الْأَوْثَانِ{. [مجموع الفتاوی ج۳ص۳۵۵].
ترجمه : آنان هر کس که مخالفشان باشد را تکفیر میکنند و چون نزد آنان چنین شخصی مرتد شده؛ چیزهایی را از او حلال میدانند که حتی برای کفار اصلی حلال نمیدانند آنچنانکه پیامبر) صلى الله عليه وسلم) در موردشان فرموده است: با مسلمانان مى جنگند و آنان را به قتل می رسانند ولى با بت پرستان و مشرکان کارى ندارند.
۴) مخالفین خود را تکفیر کرده و مردم را بر بدعتهای خود ملزم می کنند: این موضوع، قدر مشترک میان همه مبتدعین است.
شیخ الإسلام (رحمه الله) در این مورد می فرماید :- وَالْخَوَارِجُ هُمْ أَوَّلُ مَنْ كَفَّرَ الْمُسْلِمِينَ يُكَفِّرُونَ بِالذُّنُوبِ ، وَيُكَفِّرُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ فِي بِدْعَتِهِمْ وَيَسْتَحِلُّونَ دَمَهُ وَمَالَهُ . وَهَذِهِ حَالُ أَهْلِ الْبِدَعِ يَبْتَدِعُونَ بِدْعَةً وَيُكَفِّرُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ فِيهَا . وَأَهْلُ السُّنَّةِ وَالْجَمَاعَةِ يَتَّبِعُونَ الْكِتَابَ وَالسُّنَّةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَيَتَّبِعُونَ الْحَقَّ وَيَرْحَمُونَ الْخَلْقَ .[ مجموع الفتاوی ج۳ص279].
ترجمه: خوارج اولین کسانی اند که به سبب ارتکاب گناه و معصیت؛ مسلمانان را تکفیرکرده و بر اساس بدعتِ خود، مخالفینشان را کافر میدانند و خون و مالش را حلال!
این حالِ مبتدعین است که بدعتی ایجاد می کنند و مخالفان خود در این بدعت را تکفیر می نمایند. اما اهل سنت
و جماعت پیرو کتاب و سنت اند و الله(عزوجل) و رسولش(صلی الله علیه وسلم) را اطاعت می کنند و در این مسیر تابع حق اند و نسبت به مردم رحم و شفقت دارند.
خوارج برای پیش برد بدعتها و اهدافشان بر اقوال و افکاری ترکیز دارند که میتوان آنان را با صفات زیر شناخت:
ــ التزام به اسم هایی غیر مذهب سلف :
شیخ الإسلام (رحمه الله) در این مورد می فرماید: بَلْ الطَّوَائِفُ الْمَشْهُورَةُ بِالْبِدْعَةِ كَالْخَوَارِجِ وَالرَّوَافِضِ لَا يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ عَلَى مَذْهَبِ السَّلَفِ بَلْ هَؤُلَاءِ يُكَفِّرُونَ جُمْهُورَ السَّلَفِ… وَكَذَلِكَ الْخَوَارِجُ قَدْ كَفَّرُوا عُثْمَانَ وَعَلِيًّا وَجُمْهُورَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ الصَّحَابَةِ وَالتَّابِعِينَ ؛ فَكَيْفَ يزعمون أَنَّهُمْ عَلَى مَذْهَبِ السَّلَفِ ؟. [ مجموع الفتاوی ج۴ص۱۳۵].
ترجمه: گروه های مشهور به بدعت مانند خوارج و روافض مدعی این نیستند که بر مذهب و منهج سلف اند بلکه آنان جمهور سلف را تکفیر میکنند. همچنین؛ خوارج عثمان،علی و جمهور مسلمانان از صحابه و تابعین را تکفیر کردند، پس چگونه گمان خواهند کرد بر مذهب و منهج سلف اند؟!
ــ فائده :
مؤمنی که در بلاد اهل بدعت (مثلا بلاد خوارج و ( …قرار گرفته باشد، مجبور به کتمان ایمان و منهج خود است.
شیخ الإسلام می فرماید:- لَيْسَ مَذْهَبُ السَّلَفِ مِمَّا يُتَسَتَّرُ بِهِ إلَّا فِي بِلَادِ أَهْلِ الْبِدَعِ ؛ مِثْلُ بِلَادِ الرَّافِضَةِ وَالْخَوَارِجِ . فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ الْمُسْتَضْعَفَ هُنَاكَ قَدْ يَكْتُمُ إيمَانَهُ وَاسْتِنَانَهُ ؛ كَمَا كَتَمَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ إيمَانَهُ ؛ وَكَمَا كَانَ كَثِيرٌ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ يَكْتُمُ إيمَانَهُ حِينَ كَانُوا فِي دَارِ الْحَرْبِ. [ مجموع الفتاوی ج۴ص۱۴۹].
ترجمه: مذهب و منهج سلف چیزی نیست که مخفی کرده شود مگر آنکه در بلاد اهل بدعت مانند خوارج و روافض. در این حال؛ مؤمنِ مستضعف، ایمان و منهج خود را کتمان و مخفی میکند. همانگونه که مؤمن آل فرعون ایمانش را مخفی کرد وهمانگونه که بسیاری از مومنان، زمانی که در دیار حرب هستند ایمانشان را مخفی می کنند.
دشنام کردن و اظهار خطاهای کسانی که منتسب به سلف هستند حتی در امور اجتهادی :
ــ شیخ الإسلام (رحمه الله) در مورد گروه مبتدعین و اینکه اتّباع سلف را ترک کرده اند، میفرماید:-
وَإِنْ كَانَ مِنْ أَسْبَابِ انْتِقَاصِ هَؤُلَاءِ الْمُبْتَدِعَةِ لِلسَّلَفِ مَا حَصَلَ فِي الْمُنْتَسِبِينَ إلَيْهِمْ مِنْ نَوْعِ تَقْصِيرٍ وَعُدْوَانٍ وَمَا كَانَ مِنْ بَعْضِهِمْ مِنْ أُمُورٍ اجْتِهَادِيَّةٍ الصَّوَابُ فِي خِلَافِهَا فَإِنَّ مَا حَصَلَ مِنْ ذَلِكَ صَارَ فِتْنَةً لِلْمُخَالِفِ لَهُمْ : ضَلَّ بِهِ ضَلَالًا كَبِيرًا. [مجموع الفتاوی ج۴ص۱55 ].
ترجمه : و اگرچه از عوامل طعن زدن این مبتدعان در سلفِ این امت، گاها اشتباهاتی است که از طرف منتسبین به سلف حاصل شده و گاها نیز خطا کردن سلف در امور اجتهادی بوده است، اما آن چیزی که به این واسطه )یعنی طعن زدن به سلف( حاصل شده است، فتنه و وبال گردن مبتدعان شده و در گمراهی بزرگی فرو رفته اند.
اهل حدیث ((محدثین)) نزد خوارج مذموم بوده و آنها را شدید ترین دشمنان خود می بینند:
شیخ الإسلام در این مورد می فرماید:- فَلَا تَجِدُ قَطُّ مُبْتَدِعًا إلَّا وَهُوَ يُحِبُّ كِتْمَانَ النُّصُوصِ الَّتِي تُخَالِفُهُ وَيُبْغِضُهَا وَيُبْغِضُ إظْهَارَهَا وَرِوَايَتَهَا وَالتَّحَدُّثَ بِهَا وَيُبْغِضُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ كَمَا قَالَ بَعْضُ السَّلَفِ : مَا ابْتَدَعَ أَحَدٌ بِدْعَةً إلَّا نُزِعَتْ حَلَاوَةُ الْحَدِيثِ مِنْ قَلْبِهِ. [مجموع الفتاوی ج20ص161/162 ].
ترجمه: هیچ مبتدعی نخواهی یافت مگر اینکه دوست دارد نصوصی که با منهج و عقیده اومخالف است را کتمان کند و اظهار آنها را ناپسند میداند و نقل و سخن گفتن در مورد آنها را دوست ندارد و هر کس چنین کند) از این نصوص سخن بگوید( را مبغوض میداند و کینه او را خواهد داشت چنانکه بعضی از سلف فرموده اند : هیچ کس بدعتی ایجاد نمیکند مگر اینکه حلاوت و شیرینی حدیث و اثر از قلبش بیرون می رود.
عناصر خروج:
خوارج به امام و جماعت و دیار خود متمایز اند: جماعت آنان از جماعت مسلمین جدا شده و بر اساس بدعت هایشان، ولاء و براء را بنیان مینهند. امام آنها منازع ائمه مسلمین است و در این مورد بدعتشان با بدعت روافض (یعنی امامت و خلافت) یکی است که توابع این نظرات را در اعمال و احکام شرعی به وضوح میتوان مشاهده کرد. [ مجموع الفتاوی ج۳ص349و ج10ص356 ].
دیار خود را دیار ایمان و هجرت میدانند و دیار مسلمانان را دیار کفر و حرب. شیخ الإسلام (رحمه الله) در این مورد می فرماید :- وَإِنَّمَا كَانَ هَذَا لِلْخَوَارِجِ تَمَيَّزُوا بِالْإِمَامِ وَالْجَمَاعَةِ وَالدَّارِ وَسَمَّوْا دَارَهُمْ دَارَ الْهِجْرَةِ وَجَعَلُوا دَارَ الْمُسْلِمِينَ دَارَ كُفْرٍ وَحَرْبٍ. [مجموع الفتاوی ج13ص35 ].
ترجمه: از خصوصیات بارز خوارج که از بقیه متمایز میشوند این است که آنان امام وجماعتی دارند و دیار خود را دار هجرت میدانند و دار مسلمانان را دار کفر و حرب به حساب می آورند.
سخن پایانی: زمانی که بدعتِ “تکفیرِ ناحق” با بدعتِ “خروج علیه امام و جماعت مسلمانان”؛جمع شدند؛ افرادی که در این مقام هستند و جایگاه ناحقی به دست آورده اند؛ فتنۀ مجتمع را مدیریت می کنند و در این میان گروهی به پا می خیزند و با هزار رنگ وتزویر به بیان عقیده و منهج می پردازند آنهم بر اساس ظاهری از زهد و تقوا اما باطنیخراب و فاسد. اندک اندک جاهلان، آنان را “اهل جهاد” می پندارند و با چنین تفکر و منهج فاسدی؛ جامعه را فساد در بر خواهد گرفت و رو به نابودی خواهد کشاند!
در حالی که این تصویر شیطان خوارج است! زمانی که اهل حق دچار تفرقه شده و در غفلت بودند؛ راه برای پدیدار شدن چنین گروهی هموار شد.
شیخ الإسلام(رحمه الله) می فرماید:- فَالطَّاعِنُ فِي شَيْءٍ مِنْ حُكْمِهِ أَوْ قَسْمِهِ – كَالْخَوَارِجِ – طَاعِنٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ مُخَالِفٌ لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُفَارِقٌ لِجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ وَكَانَ شَيْطَانُ الْخَوَارِجِ مَقْمُوعًا لَمَّا كَانَ الْمُسْلِمُونَ مُجْتَمِعِينَ فِي عَهْدِ الْخُلَفَاءِ الثَّلَاثَةِ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ فَلَمَّا افْتَرَقَتْ الْأُمَّةُ فِي خِلَافَةِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَجَدَ شَيْطَانُ الْخَوَارِجِ مَوْضِعَ الْخُرُوجِ فَخَرَجُوا وَكَفَّرُوا عَلِيًّا وَمُعَاوِيَةَ وَمَنْ وَالَاهُمَا فَقَاتَلَهُمْ أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ كَمَا ثَبَتَ فِي الصَّحِيحِ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ : { تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عَلَى حِينِ فُرْقَةٍ مِنْ النَّاسِ تَقْتُلُهُمْ أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ [ مجموع الفتاوی ج19ص88/89 ].
ترجمه :- کسی که در حکم یا تقسیمات پیامبر (صلى الله عليه وسلم( طعن وارد کند؛ (مانند خوارج) در واقع به کتاب الله طعن وارد کرده است و همچنین؛ با سنت پیامبر (صلى الله عليه وسلم) مخالفت ورزیده و ازجماعت مسلمانان جدا شده است. شیطانِ خوارج در مقابل اجتماع مسلمانان در عهد خلفای سه گانه یعنی حضرت ابوبکر و عمر و عثمان (رضوان الله تعالی) شکست خورده و خوار بود اما در عهدحضرت علی(رضی الله عنه) زمانی که امت دچار اختلاف و افتراق شد؛ موضع خارج شدن رایافت.
در نتیجه؛ خارج شدند وحضرت علی و معاویه(رضی الله تعالی عنهم) و هر آنکس که با آنان بودند را تکفیرکردند و گروهی که به حق اولی تر بود (علی بن ابی طالب) با آنان در زمان تفرقه و اختلافِ به قتال پرداخت چنانکه در کتاب صحیح مسلم و دیگر کتب احادیث مبارکه از پیامبر( صلى الله عليه وسلم) آمده است که فرمودمردم، گروهی خروج می کنند که از بین دو طایفه آن کس که بر حق تر است، آن ها را به قتل می رساند.[ صحیح مسلم۳/۱۳۳- سنن ابوداود۴/۲۱۷شماره حدیث۴۶۶۷- مسند احمد۳/۳۲و۴۸].
رحمت الله بر شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) که اینگونه مواضع پنهان و مخفی این گروه مبتدع خوارج را برای امتِ اسلام اظهار کرد و از اصول، لوازم و اثر خطیر این منهج بدعی، سخن به میان آورد و مسلمانان را از آنها آگاه کرد.
به راستی که همه مسلمانان به کتب این عالِم گرانقدردر خصوص چنین مسائل محتاج اند تا اینگونه شیوا و واضح، قواعد دین و اصول شرع را توضیح و تفصیل دهد.
پایان
نسأل الله الرشد والهدى ونعوذ بالله من أن نضِلّ ونُضِلّ
والله من وراء القصد وهوالهادي إلى سواء السبيل.