شناخت منهج خوارج در کلام شیخ ابن تیمیه رحمه الله

بخش دوم
توجه :- در بخش گذشته چند اشاره مختصر به منهج خوارج نموده بودیم که در آن بیان بعضی موارد منهج خوارج بیان شده بود حالا در این بحث حصه باقی مانده آن بحث طلائی را به رشته تحریر خواهیم آورد.
قبل از آغاز:
پروژه داعش یعنی چي؟!:
 پروژه داعش یعنی کشتن علماء و داعیان راه الله عزوجل.
 پروژه داعش یعنی ضعیف نشان دادن حکومت نوپای اسلامی نه قائم نمودن خلافت اسلامی.
 پروژه داعش یعنی انفجار دادن مساجد که در آن قال الله (عزوجل) و قال الرسول (صلی الله علیه وسلم) گفته میشود نه اعلاء کلمة الله.
 پروژه داعش یعنی کشتن اطفال نه احیاء خلافت.
خوارج معاصر یعنی داعش یک پروژه استخباراتی بوده که در هرجا تو سط صلیبی ها برعلیه مسلمانان بکار برده میشود؛در این روز ها داعش پلان ها و دسائس غربیها را به پیش می برند کشور های که توسط غربی ها اشغال شده بودند اکنون اهداف غربی ها را همین فتنۀ خوارج تطبیق می کند.
خوارج زمان صحابه حضرت علی ( رضی الله عنه ) را تکفیر کردند تا جایکه اقدام به شهادت ایشان نمودند،پس عجب نباشد که داعشیان غالی در این زمان حکومت امارت اسلامی افغانستان و علماء مارا تکفیر کنند و اقدام به کشتن ایشانماید.
شناخت و معرفی منهج خوارج :-
شیخ الإسلام ابن تیمیه )رحمه الله) اصل بدعت خوارج و خصوصیت آن را از دو منظر بررسی می کند:
اول: به اعتبار مخالفت با سنت.
دوم: آنچه بر این مخالفت با سنت مترتب می شود از جمله لوازم باطلی است که مردم را به آنها ملزم میکنند.
ایشان می فرماید:- وَلَهُمْ خَاصَّتَانِ مَشْهُورَتَانِ فَارَقُوا بِهِمَا جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَأَئِمَّتَهُمْ :
أَحَدُهُمَا : خُرُوجُهُمْ عَنْ السُّنَّةِ وَجَعْلُهُمْ مَا لَيْسَ بِسَيِّئَةٍ سَيِّئَةً أَوْ مَالَيْسَ بِحَسَنَةٍ حَسَنَةً وَهَذَا هُوَ الَّذِي أَظْهَرُوهُ فِي وَجْهِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيْثُ قَالَ لَهُ ذُو الخويصرة التَّمِيمِيُّ : اعْدِلْ فَإِنَّك لَمْ تَعْدِلْ حَتَّى قَالَ لَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيْلَك وَمَنْ يَعْدِلُ إذَا لَمْ أَعْدِلْ ؟ لَقَدْ خِبْت وَخَسِرْت إنْ لَمْ أَعْدِلْ…
الْفَرْقُ الثَّانِي فِي الْخَوَارِجِ وَأَهْلِ الْبِدَعِ : أَنَّهُمْ يُكَفِّرُونَ بِالذُّنُوبِ وَالسَّيِّئَاتِ . وَيَتَرَتَّبُ عَلَى تَكْفِيرِهِمْ بِالذُّنُوبِ اسْتِحْلَالُ دِمَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَأَمْوَالِهِمْ وَأَنَّ دَارَ الْإِسْلَامِ دَارُ حَرْبٍ وَدَارَهُمْ هِيَ دَارُ الْإِيمَانِ . [مجموع الفتاوی ج19ص72/73].
ترجمه: خوارج دارای دو صفت اند که با این دو از جماعت مسلمین و ائمه آنان جدا می شوند:
اول: خروجشان از سنت و قرار دادن چیزی که ناپسند نیست به عنوان ناپسند و غیرشرعی وهچنین قرار دادن آنچه که حسنه و نیکی نیست به جای حسنه و نیکی در شرع. این چیزی است که در حضور پیامبر صلى الله عليه وسلم اظهار کردند؛ چنانکه ذوالخویصره تمیمی گفت: اى رسول خدا ! عدالت را رعایت کن. پیغمبر صلى الله عليه وسلم فرمود: وای بر تو! چه کسى عدالت را رعایت مى کند اگر من آنرا رعایت نکنم !؟ اگر عدالت نکنم، براستی که دچار خسران شده ام.
دوم: تفاوت دوم در مورد خوارج و سایر اهل بدعت این است که آنان صاحب گناه کبیره را تکفیر میکنند و
بر این تکفیر کردن آنها حکمی مانند حلال دانستن خون ومال مسلمانان مترتب می شود و همچنین اینکه دار اسلام را دار حرب و دیار خودشان را دیار ایمان می دانند!
سپس شیخ الاسلام ابن تیمیه (رحمه الله) آنچه از این دو اصل ناپسند به وجود می آید را بیان میکند و می گوید:- فَيَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَحْذَرَ مِنْ هَذَيْنِ الْأَصْلَيْنِ الْخَبِيثَيْنِ وَمَا يَتَوَلَّدُ عَنْهُمَا مِنْ بَعْضِ الْمُسْلِمِينَ وَذَمِّهِمْ وَلَعْنِهِمْ وَاسْتِحْلَالِ دِمَائِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ . وَهَذَانِ الْأَصْلَانِ هُمَا خِلَافُ السُّنَّةِ وَالْجَمَاعَةِ فَمَنْ خَالَفَ السُّنَّةَ فِيمَا أَتَتْ بِهِ أَوْ شَرَعَتْهُ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ خَارِجٌ عَنْ السُّنَّةِ وَمَنْ كَفَّرَ الْمُسْلِمِينَ بِمَا رَآهُ ذَنْبًا سَوَاءٌ كَانَ دَيْنًا أَوْ لَمْ يَكُنْ دَيْنًا وَعَامَلَهُمْ مُعَامَلَةَ الْكُفَّارِ فَهُوَ مُفَارِقٌ لِلْجَمَاعَةِ . وَعَامَّةُ الْبِدَعِ وَالْأَهْوَاءِ إنَّمَا تَنْشَأُ مِنْ هَذَيْنِ الْأَصْلَيْنِ . [ مجموع الفتاوی ج19ص74].
ترجمه: شایسته مسلمان است از این دو اصل بسیار ناپسند و آنچه این دو به دنبال دارند دوری کند و بپرهیزد از اینکه بعضی از مسلمانان را (بر اساس این دو اصل) ذم و لعن کند و یا خون و مال شان را حلال بداند. این دو اصل مخالف با سنت و اعتقاد جماعت مسلمانان است و هر کس با سنت و شرع اسلام مخالفت نماید او مبتدع و خارج ازسنت است و هر کس به سبب گناهی مسلمانان را تکفیر کند حال چه گناهی شرعی باشد یا اینکه او آن را گناه می داند؛ و با آنها به مثابه کفار تعامل کند؛ چنین کسی از جماعت مسلمانان خارج شده است. اکثر بدعت ها و هواهای نفسانی که مخالف با شرع اند از این دو اصل به وجود می آیند.
مصدر تلقی نزد خوارج و طریقه آنها در استدلال:
خوارج در تقریر اصول خود به ظواهر نصوص قرآن استناد میکنند و نصوص سنت را که به زعم خود مخالف
قرآن است رد میکنند و نمی پذیرند. بلکه حتی سنت متواتر را نیز اگر ظاهرش مخالف با قرآن باشد، نخواهند پذیرفت.
شیخ الإسلام ابن تیمیه(رحمه الله) می فرماید :- فَأَصْلُ قَوْلِ الْخَوَارِجِ أَنَّهُمْ يُكَفِّرُونَ بِالذَّنْبِ ، وَيَعْتَقِدُونَ ذَنْبًا مَا لَيْسَ بِذَنْبِ، وَيَرَوْنَ اتِّبَاعَ الْكِتَابِ دُونَ السُّنَّةِ الَّتِي تُخَالِفُ ظَاهِرَ الْكِتَابِ – وَإِنْ كَانَتْ مُتَوَاتِرَةً – وَيُكَفِّرُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ وَيَسْتَحِلُّونَ مِنْهُ لِارْتِدَادِهِ عِنْدَهُمْ مَا لَا يَسْتَحِلُّونَهُ مِنْ الْكَافِرِ الْأَصْلِيِّ كَمَا قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِيهِمْ { يَقْتُلُونَ أَهْلَ الْإِسْلَامِ وَيَدَعُونَ أَهْلَ الْأَوْثَانِ } وَلِهَذَا كَفَّرُوا عُثْمَانَ وَعَلِيًّا وَشِيعَتَهُمَا ؛ وَكَفَّرُوا أَهْلَ صفين – الطَّائِفَتَيْنِ – فِي نَحْوِ ذَلِكَ مِنْ الْمَقَالَاتِ الْخَبِيثَةِ. [ مجموع الفتاوی ج3ص355].
ترجمه: اصل قول )اصل بدعت) خوارج این است که آنان به مجرد گناه کبیره تکفیر میکنند و مسائلی را گناه می دانند که در اصل گناه نیستند. آنان معتقد به اتّباع قرآن اند اما سنت پیامبر(صلی الله علیه وسلم) که مخالف با ظاهر قرآن باشد را نمی پذیرند و پیروی نمی کنند گرچه متواتر هم باشد. آنان هر کس که مخالفشان باشد را تکفیر میکنند و چون نزد آنان چنین شخصی مرتد شده چیزهایی را از او حلال میدانند که حتی در مورد کفار اصلی حلال نمیدانند آنچنانکه پیامبر )صلى الله عليه وسلم) در موردشان فرموده است: با مسلمانان مى جنگند و آنان را به قتل می رسانند ولى با بت پرستان و مشرکان کارى ندارند. به همین دلیل حضرت عثمان، علی، متّبعین آنها (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین ) و همچنین؛ هر دو طائفه صفین را تکفیر کردند و همانند این سخنان و عقاید خبیث و باطل در نتیجه میتوان گفت خوارج در دو امر خطیر افتاده اند:
اول: اتّباع سنت که واجبی شرعی است را ترک کرده و آن را واجب نمی دانند.
شیخ الإسلام ابن تیمیه می فرماید:- وَأَهْلُ الْبِدَعِ ذُنُوبُهُمْ تَرْكُ مَا أُمِرُوا بِهِ مِنْ اتِّبَاعِ السُّنَّةِ وَجَمَاعَةِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّ الْخَوَارِجَ أَصْلُ بِدْعَتِهِمْ أَنَّهُمْ لَا يَرَوْنَ طَاعَةَ الرَّسُولِ وَاتِّبَاعَهُ فِيمَا خَالَفَ ظَاهِرَ الْقُرْآنِ عِنْدَهُمْ وَهَذَا تَرْكُ وَاجِبٍ. [ مجموع الفتاوی ج۲۰ص 104 ].
ترجمه: گناه و خطای اهل بدعت در این است که آنچه از اتّباع سنت و جماعت مؤمنین به آنها امر شده را ترک کرده اند و براستی که اصل بدعت و گمراهی خوارج این است که آنان طاعت و اتباع پیامبر صلى الله عليه وسلم را که ظاهر آن مخالف با قرآن باشد را قبول ندارند که این ترک کردن واجبی شرعی است.
همچنین می فرماید :- وَالْخَوَارِجُ جَوَّزُوا عَلَى الرَّسُولِ نَفْسِهِ أَنْ يَجُورَ وَيُضِلَّ فِي سُنَّتِهِ وَلَمْ يُوجِبُوا طَاعَتَهُ وَمُتَابَعَتَهُ وَإِنَّمَا صَدَّقُوهُ فِيمَا بَلَغَهُ مِنْ الْقُرْآنِ دُونَ مَا شَرَعَهُ مِنْ السُّنَّةِ الَّتِي تُخَالِفُ – بِزَعْمِهِمْ – ظَاهِرُ الْقُرْآنِ [ مجموع الفتاوی ج۱۹ص۷۳ ].
ترجمه:خوارج برای خودِ پیامبر(صلی الله علیه وسلم) جائز دانسته اند که در راه و روشش دچار ظلم و نابرابری و اینکه گمراه و دچاراشتباه شود. به همین دلیل؛ طاعت و متابعت او را واجب نمی دانند بلکه از قرآن آنچه را
که به او ابلاغ شده تصدیق میکنند اما هر آنچه در سنتش تشریع کرده و به زعم و گمانشان مخالف قرآن باشد را تصدیق نمی کنند.
دوم: تفسیر قرآن به فهم و آراء خود. امر آنان فقط به اتّباع بعضی از قرآن و عدم پیروی از سنت بسنده نمیکند بلکه از این نیز فراتر رفته تا این حد که قرآن را نیز بر اساس فهم و آراء و نظرات خود تفسیر میکنند. مخصوصاً نصوص وعید را که در فهم خود در مورد آنها دچار غلط و اشتباه شده اند. شیخ الإسلام ابن تیمیه( رحمه الله) می فرماید:- وَأَيْضًا فَالْخَوَارِجُ كَانُوا يَتَّبِعُونَ الْقُرْآنَ بِمُقْتَضَى فَهْمِهِمْ. [مجموع الفتاوی ج28ص۴۸]
ترجمه: همچنین؛ فرقه خوارج بر اساس فهم خود، از قرآن پیروی میکنند.
و می فرماید :- وَأَيْضًا فَإِنَّ الْخَوَارِج الحرورية كَانُوا يَنْتَحِلُونَ اتِّبَاعَ الْقُرْآنِ بِآرَائِهِمْ وَيَدَّعُونَ اتِّبَاعَ السُّنَنِ الَّتِي يَزْعُمُونَ أَنَّهَا تُخَالِفُ الْقُرْآنَ. [ مجموع الفتاوی ج28ص۴۹۱].
ترجمه: خوارج حروریه( اسم منطقه ایست که در آن زندگی میکردند) اتّباع از قرآن را بر اساس آراء و فهم خود(تفسیر میکنند و منهج صحیح آن را ( به کلی تغییر داده و اتّباع از سنت پیامبر صلى الله عليه وسلم را نیز رها کرده اند به این زعم وگمان که مخالف قرآن است!
کسی که در کلام شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) در تحلیل بدعتِ خوارج نظر افکند، درمی یابد که خوارج دارای کُتبی تصنیف شده و مکتوب در مورد اصول شان نیستند بلکه فکر و منهج آنان تنها در افکارشان است و بر اساس منهج باطلی که در پیش گرفته اند این تفکرات را پایه ریزی کرده و اجرا میکنند که نتیجه آن تکفیر کردن مسلمانان و حلال دانستن خون و مالشان است. به همین دلیل؛ تمییز و تشخیص آنان در ابتدای امر سخت و دشوار است چرا که سایر مبتدعه دارای کتب و اصولی منضبط اند که در آنها به بیان و تقریر عقیده خود پرداخته اند که میتوان از خلال آنها متّبعینشان را شناخت.
شیخ الإسلام ابن تیمیه می فرماید :- و” الْخَوَارِجُ ” لَا يَتَمَسَّكُونَ مِنْ السُّنَّةِ إلَّا بِمَا فَسَّرَ مُجْمَلَهَا دُونَ مَا خَالَفَ ظَاهِرَ الْقُرْآنِ عِنْدَهُمْ فَلَا يَرْجُمُونَ الزَّانِيَ وَلَا يَرَوْنَ لِلسَّرِقَةِ نِصَابًا وَحِينَئِذٍ فَقَدْ يَقُولُونَ : لَيْسَ فِي الْقُرْآنِ قَتْلُ الْمُرْتَدِّ فَقَدْ يَكُونُ الْمُرْتَدُّ عِنْدَهُمْ نَوْعَيْنِ . و ” أَقْوَالُ الْخَوَارِجِ ” إنَّمَا عَرَفْنَاهَا مِنْ نَقْلِ النَّاسِ عَنْهُمْ لَمْ نَقِفْ لَهُمْ عَلَى كِتَابٍ مُصَنَّفٍ كَمَا وَقَفْنَا عَلَى كُتُبِ الْمُعْتَزِلَةِ وَالرَّافِضَةِ وَالزَّيْدِيَّةِ وَالْكَرَامِيَّةِ وَالْأَشْعَرِيَّةِ والسالمية وَأَهْلِ الْمَذَاهِبِ الْأَرْبَعَةِ وَالظَّاهِرِيَّةِ وَمَذَاهِبِ أَهْلِ الْحَدِيثِ وَالْفَلَاسِفَةِ وَالصُّوفِيَّةِ وَنَحْوِ هَؤُلَاءِ . [مجموع الفتاوی ج28ص۴۹۱].
ترجمه:- خوارج فقط به آن بخش از سنت متمسك می شوند که مجملِ آن را تفسیر کند وهر آنچه )از سنت( که
نزدشان مخالف ظاهر قرآن باشد را اخذ نمی کنند. آنان زنا کار را رجم نمی کنند )یعنی معتقد به رجم زنا کار
نیستند( و حد نصابی برای دزدی در نظر ندارند آنان می گویند : در قرآن قتل مرتد نیامده است و مرتد نزد
آنها دو نوع است.
همچنین؛ اقوال خوارج را از نقل کردن بعضی از مردم و انتسابِ به آنها می شناسیم و از آنها کتابی تصنیف شده سراغ نداریم آنگونه که معتزله، زیدیه، کرامیه، اشعریه، سالمیه و اهل مذاهب اربعه و ظاهریه و مذاهب اهل حدیث، فلاسفه، صوفیه و امثال اینان کتاب تصنیف شده دارند.
خلاصه آنچه که در بالا تحریر شد: خوارج دارای دو وصف اند که با این دو وصف از جماعت مسلمانان و ائمه آنان جداء شده اند:
(۱):- مخالفت ایشان با سنت رسول الله ( صلی الله علیه وسلم ) و ناپسند قرار دادن آنچیزی که ناپسند نیست به عنوان غیر شرعی.
(۲):- صاحب گناه کبیره را تکفیر می نماید که بر این تکفیر نمودن آنها حکمی مانند حلال دانستن خون و مال مسلمانان مرتب می شود. مسلمانان باید از آن مفاسدی که بر این دو اصل باطل مرتب می گردد باید اجتناب ورزید. مصدر تلقی خوارج و طریقه استدلال آنها صرفا منحصر به ظواهر نصوص قرآن است و نصوص سنت که به زعم و گمان باطل ایشان مخالف قران را رد می کند.
اتباع سنت که واجب شرعی است آنرا ترک نموده و آن را واجب شرعی نمی دانند.
خوارج برای خود جائز می داند که پیامبر(صلی الله علیه وسلم ) در راه وروش اش دچار ظلم نابرابری و اینکه { نعوذ بالله } گمراه و دچار اشتباه می شود؛ به همین دلیل متابعت او را واجب نمی داند.
تفسیر قرآن را بافهم و اراده خود می نمایند.
خوارج داری کتب تصنیف شده در مورد اصول شان نیستند بلکه فکر و منهج آنان تنها در افکار شان است.

! {ادامه دارد……………………………………………}
و ماتوفیقی الاباالله علیه توکلت والیه انیب

ابوحمزه مؤحد
Exit mobile version