شناخت و معرفی منهج خوارج در کلام شیخ الإسلام ابن تیمیه ( رحمه الله )/بخش اول

خوارج معاصر((داعش)) سرسخت ترین دشمنان اسلام اند:
خوارج بجای کفار بامسلمانان وارد جنگ شده اند،خوارج در طول تاریخ حرکت ها وخلافت های جهادی اسلامی را از عقب خنجر زده اند و همواره جلو پیشرفت و عروج اسلام را گرفته اند.
خوارج با شهید نمودن حضرت علی (کرم الله وجهه ) موفق نشدند تا قدرت را به دست بگیرند بلکه درصد توطئه و دسیسه چینی ضد حکومت اسلامی بودند،بعضی اوقات تا آستانه نابودی پیش میرفتند به طوری که تنها نام از آنها باقی می ماند.
لکن در آغاز صده ی دوازدهم قمری باردیگر سربرآورده و به نام ((موحدین)) یعنی یکتاپرستان وارد میدان اختلاف ومنازعه با دولت اسلامی (خلافت عثمانی) شدند.(چه ندگولئ له گؤزلراری ئیسلام،زبان کوردی،بحواله الفتوحات اسلامیه ص207-209،الدررالسنیة ص39-54).
کفار برای از هم فروپاشی خلافت اسلامی توطئه های گوناگونی را طراحی کردند و برای عملی نمودن این توطئه ها خوارج دوران خلافت عثمانی با مسلمانان به مبارزه و دشمنی پرداختند.
از آغاز قرن پانزدهم هجری مسلمانان هوشیار شدند و چندین جنبش اسلامی شکل گرفت و بار دیگر روح جهاد و کفرستیزی در دل مسلمانان زنده شد ولی متأسفانه این بار نیز خوارج قد علم کرده و برای برهم زدن صف مسلمانان و سست کردن روحیه جهاد در دل آنان تفرقه انگیزی را شروع کردند و به نام های موحدین،سلفی (پیروان سلف) و محمدی…. وارد میدان اسلام شدند.
در واقع مدعیان سلفیت امروزی،همانند خوارج پیشین سرسخت ترین دشمنان سلف اند زیرا فقط ایشانند که چهار ائمه و پیشوایان سلف را تحقیر می نمایند و آنان را به کشیش مسیحی و خاخام یهودی تشبیه می نمایند.
خوارج معاصر( داعش ) در عراق، سوریه، یمن، الجزائر، افغانستان عزیز و تمام امت اسلامی صفوف جهاد را ضعیف ساختند، و اکنون که نظام اسلامی در افغانستان حاکم است در تلاش بدنامی و تخریب آن برآمده اند و نمی گذارند که مردم مؤمن افغانستان در زیرپرچم نظام اسلامی زنده گی آرام و نفس راحت داشته باشند.
کفار برای برهم زدن صف مسلمانان و سست نمودن حرکت های اسلامی از این آشوبگران بهره می برند زیرا همین مجرمان اند که به نام قائم نمودن خلافت اسلامی و پاک سازی عقیده درمیان جوانان مجاهد نفوذ کرده وایشان را به دشمن همدیگر تبدیل می نماید،جهاد و مبارزه حقیقی را که قرآن و سنت برای مسلمانان بیان نموده را از یاد شان میبرند، برای این عمل زشت مبالغ و کمک های کلانی را از کشورهای کافر و بی دین دریافت می کنند، و عقیده باطل خارجی ونوشته زهر آکین را دربین جوانان ونو جوانان منتشر می کنند و ایشان را به دشمنی علماء اسلام فرا می خوانند.
علامه وهبة الزهیلی ( رحمه الله ) از زبان اندرسن انگلیسی نقل می کند که می گوید: (( غربی ها به ویژه انگلیس از بروز و احیای اندیشه جهاد دربین مسلمانان بسیار می ترسند،مبادا که یکصدا شده و رود روی دشمنانشان بایستند)).
به این خاطر است که غربی ها و بویژه انگلیس برای خاموش کردن تفکر جهاد به شیوه های گوناگون تلاش می کنند. (آثارالحرب فی الفقه الاسلامی ص59،فقه السیره ص136).
لهذا کفارغرب تا همچون آشوبگران و اختلاف آفرینانی در کشورهای اسلامی داشته باشند و به وسیله آنان صف حرکت اسلامی را متفرق و به سبب دشمنی های بی فایده جوانان را از جهاد و قیام نظام اسلامی دور نمایند دیگر از بکار گیری بمب و موشک علیه مسلمانان بی نیازند.
شناخت و معرفی منهج خوارج:
تحذیر از بدعت خوارج یکی از اساسی ترین مسائل دین است و بر شخص آگاه وعالم لازم است در حکم کردن میان افعالی که از خطأ مغفور روی میدهد و از نوع اجتهاد سائغ است و میان خطاء مغلظه که اصول آن به بدعت و هوای نفس باز می گردد؛ تفاوت قائل باشد. لازمه این تفاوت قائل شدن میان خطاء و فهم صحیح قرآن و سنت و تطبیق دادن آنها در واقعِ امروز است.
برای فهم صحیح و درک بهتر منهج فرقه مبتدع خوارج هیچ کس بی نیاز از فهم علمای حقیقی نیست. ما در این میدان کسی را مناسب تر و عالِم تر به مناهج اهل بدعت و خاصتاً خوارج؛ از شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) ندیدیم و در همین راستا از سخنان این عالِم فرزنانه استفاده می کنیم.
ابتدا لازم است نکاتی مهم که شیخ الإسلام (رحمه الله) به آنها اشاره نموده را یاد آور شویم:
اول: خوارج اولین فرقه ای بودند که در زمان امیر المؤمنین علی(رضی الله عنه) خروج کردند.
آنان افرادی با تقوا بودند، که اعمال صالحی مانند نماز، روزه، تلاوت قرآن، عبادت و زهد زیادی داشتند.!
اما از سنت پیامبر صلى الله عليه وسلم و جماعت مسلمین خارج شدند و شخصی از صحابه
به اسم عبدالله بن خباب(رضی الله عنه) را به شهادت رساندند و دست به قتل و جنایت در حق سایر مسلمانان زدند.
این اولین بدعتی بود که در اسلام شیوع پیدا کرد و نسبت به سنت و آثار موقفی مذموم داشتند.
اولین نفری که این فرقه از او نشأت یافت، خطاب به پیامبر صلى الله عليه وسلم گفت:يَارسُوال اللهِ اعْدِلْ. [متفق علیه]
ترجمه: ای رسول خدا عدالت داشته باش (کن( !
پیامبر( صلى الله عليه وسلم ( امر به قتال آنان داد و صحابه کرام (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) ایشان نیز همراه با علی (رضی الله عنه) در زمان خلافت او با آنان پیکار کردند.
احادیثی که از پیامبر) صلى الله عليه وسلم) در وصف و ذم و امر به قتل آنها آمده فراوان است.
امام احمد (رحمه الله) فرمود : احادیث صحیح در ده وجه از وصف خوارج به صحت رسیده اند.
به عنوان مثال پیامبر صلى الله عليه وسلم می فرماید: يَحْقِرُ أَحَدُكُمْ صَلاَتَهُ مَعَ صَلاَتِهِمْ، وَصِيَامهُ مَعَ صِيَامِهِمْ، يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ، لاَ يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّة . [ متفق علیه]
ترجمه: نماز و روزه و رفتار نیك خودتان را در برابر نماز و روزه و رفتار آنان ناچیز مى دانید )یعنى به ظاهر اهل عبادت و احسان مى باشند) قرآن مى خوانند، ولى اثر آن ازگلویشان تجاوز نمى کند و قلبشان از فهم حکمتهای آن محروم است، از دین به سرعت خارج مى شوند همانگونه که تیر به سرعت از کمان خارج مى گردد.
و در روایتی دیگرمی آید :يَقْتُلُونَ أَهْلَ الإِسْلاَمِ، وَيَدعُونَ أَهْلَ الأَوْثَانِ .[ رواه البخاری]
ترجمه : با مسلمانان مى جنگند و آنان را به قتل می رسانند ولى با بت پرستان کارى ندارند.
وهمچنان فرموده اند :فَأَيْنَمَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاقْتُلُوهُمْ، فَإِنَّ قَتْلَهُمْ أَجْرٌ لِمَنْ قَتَلَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَة [ رواه البخاری ]
ترجمه: هر جا به آنان رسیدید ایشان را بکشید و کشتن آنان در روز قیامت اجر و پاداشى است براى کسى که آنان را به قتل مى رساند.
دوم: آنان تا زمان خروج دجال وجود خواهند داشت.تا جاییکه آخرینشان یکجا با مسیح دجال ظهور میکند و علیه مؤمنین به قتال می پردازند. همانطوریکه در حدیث آمده است: پیوسته هر قرن ظهور میکنند ، تا آنکه دجال از میان لشکر بزرگشان بیرون میآید. [صحیح سنن ابن ماجه:۱۷۱]
و در حدیث دیگری آمده است: همواره ظهور میکنند تا آنکه آخرینشان با دجال یکجا بیرون
میشود. [سنن ابن ماجه:۱۴۱]
شیخ الإسلام ابن تیمیه (رحمه الله) می فرماید :فَإِنَّهُ قَدْ أَخْبَرَفِي غَيْرِ هَذَا الْحَدِيثِ أَنَّهُمْ لَا يَزَالُونَ يَخْرُجُونَ إلَى زَمَنِ الدَّجَّالِ . وَقَدْ اتَّفَقَ الْمُسْلِمُونَ عَلَى أَنَّ الْخَوَارِجَ لَيْسُوا مُخْتَصِّينَ بِذَلِكَ الْعَسْكَر[ مجموع الفتاوی ج۲۸ص۴۹۵/۴۹۶]
ترجمه: پیامبر صلى الله عليه وسلم در غیر این حدیث خبر داده که آنان تا زمان دجال حضور خواهند داشت و همه مسلمین متفق اند بر اینکه خوارج مختص به این لشکر و گروه )که با علی[کرم الله وجهه] جنگیدند نیستند).
سوم: علماء هر کس از اهل بدعت را که در افکار و اعمال شبیه خوارج باشند را جزوی از آنان دانسته اند.
[مجموع الفتاوی ج۲ص۴۷۶/۴۹۹]
چهارم: شریعت اسلام با وجود اینکه بیان داشته آنان حسنات و عبادات فراوانی دارند اما امر به قتال و کشتن آنها داده است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه(رحمه الله) می فرماید:فَهَؤُلَاءِ مَعَ كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَصِيَامِهِمْ وَقِرَاءَتِهِمْ وَمَا هُمْ عَلَيْهِ مِنْ الْعِبَادَةِ وَالزَّهَادَةِ أَمَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِقَتْلِهِمْ وَقَتَلَهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَمَنْ مَعَهُ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَذَلِكَ لِخُرُوجِهِمْ عَنْ سُنَّةِ النَّبِيِّ وَشَرِيعَتِهِ. [ مجموع الفتاوی ج۱۱ص۴۷۴].
ترجمه: این گروه با وجود کثرت نماز، روزه، قرائت قرآن و انواع عبادات و زهدی که داشتند؛ پیامبر صلى الله
عليه وسلم امر به قتل آنان داد و علی بن ابی طالب )رضی الله عنه) و عده ای از صحابهکرام (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) که همراه او بودند با آنان جنگیدند و آنها را به قتل رساندند. دلیل آن نیز خروجشان از سنت پیامبر و شریعت او بود.
با ملاحظه و دقت در حال خوارج، چنین فهم میشود که آنان در بدعت هایشان تدرج داشتند و ابتدا عقائدشان را بنا میکردند وسپس دنبال ادله برای آنها میگشتند وهمچنین برای پیاده کردن این بدعتها به زور متوسل می شدند!
مقدمات بدعت آنان:
سوء فهم از مُراد الله عزوجل و رسولش صلى الله عليه وسلم اصل بدعت خوارج است. آنان قصد مخالفت باقرآن را نداشتند اما فهمی که از آن داشتند؛ مخالف مراد الله بود.
شیخ الإسلام ابن تیمیه(رحمه الله) می فرماید: وَكَانَتْ الْبِدَعُ الْأُولَى مِثْلُ ” بِدْعَة الْخَوَارِجِ ” إنَّمَا هِيَ مِنْ سُوءِ فَهْمِهِمْ لِلْقُرْآنِ لَمْ يَقْصِدُوا مُعَارَضَتَهُ لَكِنْ فَهِمُوا مِنْهُ مَا لَمْ يَدُلَّ عَلَيْهِ فَظَنُّوا أَنَّهُ يُوجِبُ تَكْفِيرَ أَرْبَابِ الذُّنُوبِ ؛ إذْ كَانَ الْمُؤْمِنُ هُوَ الْبَرَّ التَّقِيَّ .
قَالُوا : فَمَنْ لَمْ يَكُنْ بَرًّا تَقِيًّا فَهُوَ كَافِرٌ وَهُوَ مُخَلَّدٌ فِي النَّارِ .
ثُمَّ قَالُوا : وَعُثْمَانُ وَعَلِيٌّ وَمَنْ وَالَاهُمَا لَيْسُوا بِمُؤْمِنِينَ ؛ لِأَنَّهُمْ حَكَمُوا بِغَيْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَكَانَتْ بِدْعَتُهُمْ لَهَا مُقَدِّمَتَانِ .
” الْوَاحِدَةُ ” أَنَّ مَنْ خَالَفَ الْقُرْآنَ بِعَمَلِ أَوْ بِرَأْيٍ أَخْطَأَ فِيهِ فَهُوَ كَافِرٌ .
” وَالثَّانِيَةُ ” أَنَّ عُثْمَانَ وَعَلِيًّا وَمَنْ وَالَاهُمَا كَانُوا كَذَلِكَ ؛ وَلِهَذَا يَجِبُ الِاحْتِرَازُ مِنْ تَكْفِيرِ الْمُسْلِمِينَ بِالذُّنُوبِ وَالْخَطَايَا فَإِنَّهُ أَوَّلُ بِدْعَةٍ ظَهَرَتْ فِي الْإِسْلَامِ فَكَفَّرَ أَهْلُهَا الْمُسْلِمِينَ وَاسْتَحَلُّوا دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَقَدْ ثَبَتَ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَحَادِيثُ صَحِيحَةٌ فِي ذَمِّهِمْ وَالْأَمْرِ بِقِتَالِهِمْ [مجموع الفتاوی ج13ص۳۰/۳۱ ].
ترجمه: بدعت اول که در اسلام پدید آمد مثل بدعت خوارج؛ نتیجه سوء فهم آنان از قرآن بود چرا که قصد مخالفت با آن را نداشتند اما فهمی از آن داشتند که مخالف مقتضیات آن بود. آنان چنین گمان کردند که گناه کاران را باید تکفیر نمود چرا که مؤمن نیکو کاری است پرهیزکار. می گفتند: هر کس که نیکی نکرده و از گناه پرهیز ننماید چنین کسی کافر است و تا ابد در آتش جهنم خواهد ماند!
آنان گفتند: عثمان، علی و هر کس که با آنان است مؤمن نیستند چرا که به غیر آنچه که الله نازل نموده حکم می کنند. بدین ترتیب؛ بدعت آنان دو مقدمه اساسی دارد:
اول: هر کس با عملی یا یك رأی و نظر که در آن به خطا رفته باشد، مخالف قرآن بود؛ کافر است.
دوم: عثمان، علی و هر کس که با آن دو است نیز چنان اند. (یعنی کافر اند( به همین دلیل؛ واجب است از تکفیر مسلمانان به مجرد اینکه مرتکب گناه شده اند؛ خود داری و دوری کرد چرا که اولین بدعتی است که در اسلام ظهور کرد و سبب شد مسلمین را تکفیر کنند و خون و مالشان را حلال بدانند. در احادیث صحیح از پیامبر صلى الله عليه وسلم ثابت است که آنان را مذمت نموده و امر به قتال آنان داد.
اصل بدعت آنان:
شیخ الإسلام ابن تیمیه( رحمه الله) بدعت خوارج را جزو بدعتهای مغلظه کبائر مانند بدعت روافض و امثال آن می داند.
ایشان حین سخن گفتن در مورد اصل این بدعتها و بیان وجه تفاوت میانشان می فرماید: فَهَؤُلَاءِ أَصْلُ ضَلَالِهِمْ : اعْتِقَادُهُمْ فِي أَئِمَّةِ الْهُدَى وَجَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ أَنَّهُمْ خَارِجُونَ عَنْ الْعَدْلِ وَأَنَّهُمْ ضَالُّونَ وَهَذَا مَأْخَذُ الْخَارِجِينَ عَنْ السُّنَّةِ مِنْ الرَّافِضَةِ وَنَحْوِهِمْ ثُمَّ يَعُدُّونَ مَا يَرَوْنَ أَنَّهُ ظُلْمٌ عِنْدَهُمْ كُفْرًا . ثُمَّ يُرَتَّبُونَ عَلَى الْكُفْرِ أَحْكَامًا ابْتَدَعُوهَا . فَهَذِهِ ثَلَاثُ مَقَامَاتٍ لِلْمَارِقِينَ مِنْ الحرورية وَالرَّافِضَةِ وَنَحْوِهِمْ . فِي كُلِّ مَقَامٍ تَرَكُوا بَعْضَ أُصُولِ دِينِ الْإِسْلَامِ حَتَّى مَرَقُوا مِنْهُ كَمَا مَرَقَ السَّهْمُ مِنْ الرَّمِيَّةِ .[مجموع الفتاوی ج28ص۴۹۷].
ترجمه: اصل گمراهی این افراد اعتقاد آنها در مورد ائمه هدایت و جماعت مسلمین است که ( چنین معتقد بودند:) آنان خارج از عدل و انصاف و گمراه اند ! این اصل خارج شده گان از سنت است مانند روافض و امثال آنها که چنین اعتقادی در مورد ائمه دارند.
سپس ظلم) گناهانی که به حد کفر نرسیده ( نزدشان به مثابه کفر است و بر این کفراحکامی بدعی مترتب می کنند. این سه مقام از مارقین حروریه )خوارج)، رافضه وامثال آنان است. در هر مقام و موقعیتی بعضی از اصول دین اسلام را ترک کردند تا اینکه همانند تیری که از کمان خارج شود؛ از دین اسلام خارج شدند.

ابوحمزه مؤحد
Exit mobile version